مردم تمام کشورها حتی متجاوزین و اشغالگران برای کشتگان و زندگان جنگهای خود اهمیت ویژهای قائلند و آنها را قهرمانان ملی خودقلمداد میکنند,برای آنها یادمانها میسازند,شعرها میسرایند,داستانها و رُمانها و خاطرات مینویسند,پژوهشهای مختلف درباره ی آنها انجام میدهند,فیلم و سریالهای مختلف و متعدد برای آنها میسازند و در روزهای خاصی از سال,در مراسمی جهانی,یاد و نام و خاطره ی آنها را گرامی میدارند درحالیکه خودشان هم میدانند که اشغالگر بودهاند و کمترین شباهتی با کشور ما که توسط متجاوزین اشغال شده بود نداشتند و قهرمانان ملی آنها هیچ رنگ و بوئی از انسانیت و معنویت نداشتند و با هیچ معیاری با شهیدان ما قابل مقایسه نیستند,اما در کشور ما اگر کسی درباره ی شهیدان هر گونه کار فرهنگی انجام دهد توسط عدهای ازخودیها,متهم به جنگطلبی و خشونت و اُمُل بودن میشود و ما به راحتی یاد و خاطرات شهدای عارفِ دریادل خود را به فراموشی میسپاریم تا دچار تهمت «عقب افتادگی فرهنگی» نشویم و مظلومیت شهدای ما همچنان ادامه دارد...و چه باک که ما هم به سرنوشت آنها دچار شویم.این بزرگترین آرزوی خادمین شهداست.
بحث شهادت اگرچه ظاهراً به جنگ مرتبط میشود ولی باطناً و اصالتاً کاری به جنگ ندارد و نوعی زندگی برتر به حساب میآید.کسانی که شهید زندگی میکنند آرامترین و لذتبخشترین زندگی را دارند و قضیه ی مرگ که برای همه ی انسانها غمناکترین لحظه ی زندگی است, برای آنها حل شده است,کسانی که با تأسی به سیره ی ائمه ی معصومین و انبیاء و اولیاء و شهدا,مثل شهیدان و در خط آنها زندگی میکنند با مرگ به عنوان یک حقیقت زیبا و حتمی کنار آمدهاند و در زندگی آنها مرگی وجود ندارد که از آن بترسند.
کسی که شهید زندگی میکند,زیر بار هیچ قدرتی نمیرود و به هیچ بالادستی باج نمیدهد و از هیچ زیردستی باج نمیگیرد,هیچ حقی را باطل نمیکند و هیچ باطلی را حق جلوه نمیدهد و اکثر مردم ما به برکت آموزههای عاشورا چنین روحیهای دارند و شهید زندگی میکنند.
کسی که شهید زندگی میکند حتی زیر بار تمایلات نفسانی خویش هم نمیرود و عزت خود را به ذلت اطاعت از نفس اماره نمیفروشد و تمام لحظههای زندگیاش آکنده از عطر شهادت و معنویت و ولایت و قداست است و هرگونه که زندگی کندیا بمیرد شهید است.
کسی که شهید زندگی میکند حاضر است در هر زمان و مکان از حق و حقیقت دفاع کند و به یاری مظلومین بشتابد و خود را به هر آب و آتشی بزند و در برابر ظلمها و تجاوزها بیتفاوت نباشد و شهدای ما چنین بودند.یعنی قبل از شهادت جسمانی به معنای شهادت روحانی رسیده بودند و به محض اینکه هموطنان مرزنشین آنها مورد ظلم و ستم رژیم اشغالگر بعث قرار گرفتند مردانه به سوی جبهههای نبرد شتافتند و به دشمنان اسلام و ایران درسی دادند که تمام جهانیان از قدرت و غیرت آنها انگشت به دندان گرفتند و آشکارا آنها را ستودند.عاملی که آنها را به جبهه برد چیزی نبود جز شهید زیستن؛و چیزی که دشمنان قسم خورده ی ما از آن میترسند و در پی نابود کردن آن هستند همین روحیه است,دشمنان ما با شیوع اعتیاد و فساد و بی تفاوتی,سالانه میلیاردها دلار صرف میکنند تا پدیده ی«شهید زندگی کردن» از بین برود ولی خودشان هم میدانند که مشت به سندان میکوبند و این روحیۀ عاشورائی ملت ما را با هیچ قیمت و قدرتی نمیتوانند نابود کنند چون با خون و روح و روان زندگی مردم ما آمیخته شده است.ولایت,روح زندگی مردم ماست و خمیرمایه ی این روح از خاک کربلا و اشک و نذر و نیاز و زیارت ائمه و شهیدان است که از بین رفتنی نیست و دشمنان به این نکته واقفند ولی مجریان این طرحها مجبورند به لحاظ نفع مادی خود گاهگاهی مثل پشه در عرصه ی سیمرغ حقیقت جولان دهند و دوباره برای دریافت هزینههای جدید به دامان استکبارجهانی پناهنده شوند,آنها کار خودشان را میکنند ولی ما ساکت و بی تفاوت نشستهایم و آب به آسیاب آنها میریزیم و این با روحیه ی «شهید زندگی کردن» جور در نمیآید.
تمام مشکلات اخلاقی و اجتماعی انسانها بخاطر خودستایی و خودبینی و خودخواهی و خودپرستی است و کسی که از خودش گذشته باشد دیگر نه چیزی برای به دست آوردن دارد نه برای از دست دادن چون «خودش» را از دست داده است و به این خاطر به زندگی مطمئنه و حیات طیبه میرسد و رزمندگان دفاع مقدس عمدتاً دارای چنین روحیهای بودند و به این زندگی زیبا دست یافته بودند و در آن دوران سخت و پر مخاطره و پر حادثه در کمال اطمینان و آرامش زندگی میکردند و در همان حال به نبرد با دشمنان متجاوز میپرداختند.
روزگاری جبهههای ایران تجلیگاه مدینه ی فاضله ی محمدی(ص)بود وهر چه درآن جریان داشت از جنس عشق و معرفت و اخلاص و ایثار و یکرنگی بود و شهدا کاملترین نمونههای این حیات طیبه بودند و به همین خاطر است که جوانان آرمانگرا که دنبال خوشبختی و سعادت دنیا و آخرت هستند مشتاقانه دنبال خاطرات آنها میگردند تا کام تشنه ی خود را از این اقیانوس شیرین حقیقت سیراب کنند و به همین علت است که خاطرات شهیدان اینقدر برای جامعۀ ما حیاتی و باارزش و مشکلگشا و زندگیساز است.
حالا دیگر نه جنگی وجود دارد, نه جبههای و نه احتمال شهادتی ولی تعداد مرگها بیشتر از زمان جنگ شده و اگر آماری از وقایع طبیعی و غیر طبیعی مرگبار این روزگاران گرفته شود متوجه می شویم که شهدا به چه سعادتی دست یافتهاند.
امروز دیگر خاطرات شهدا,کاری به جنگ ندارد بلکه مستقیماً به صلح و سعادت و خوشبختی جامعه ارتباط دارد و کسانی که دنبال یک زندگی آرام و سعادتمندانه هستند هیچ راهی جز «شهید زیستن» ندارند.
از این مطالب که بگذریم,شهدا واقعاً قسمتی از تاریخ معاصر ما را رقم زدند و کسانی که در کار فرهنگنگاری جوامع هستند اگر این اُسوههای فرهنگساز را فراموش کنند,روح اصیل زندگی را به فراموشی سپردهاند و به خودشان و مخاطبانشان و آیندگان ظلم کردهاند.